اندیشه های
سهراب سپهریِ جوان در
چهار کتابِ اوّل (64)
آوار آفتاب'>آفتاب:
بیراهه ای در آفتاب-2یکی از شرایط ایجاد و برقراری تفاهم بین گوینده و مخاطب اش این است که این مخاطب بتواند خود را در موضع و حسّ و حالی قرار بدهد که این گوینده در آن بوده و این متن اش در واقع شرح همان است. مخاطب در وهله ی نخست با متنی که دارد می شنود یا می بیند، یا به عبارت دیگر، دارد می خواند، می تواند به درکی از موضع و حسّ و حالِ گوینده برسد. البته، بعید نیست که خود گوینده نیز در وصف آن موضع و بیان آن حسّ و حال عاجز بوده باشد. نخستین مفسرِ آن حسّ یا اندیشه ای که گوینده داشته است، بدون تردید خودش بوده است. ناتوانی اش در بیان آن بیش از ناتوانیِ مخاطب در دریافتِ معنی متنی است که او آفریده است، زیرا این متنی که نزد مخاطب است دارای مرزهای محدودتری نسبت به مرزهای آن حسّ و اندیشه ای است که گوینده با این متن اش خواسته است آن ها را مرزبندی کند. دریافتِ معنیِ حرف گوینده برای مخاطب، که مفسر دوم متن اش است، آسان تر از بیان حسّ و اندیشه ی درون آن برای گوینده ای است که با این متن خواسته است آن حسّ و اندیشه را به دیگران منتقل کند، یا دست کم، آن را برای خودش شفاف سازی کند. تمامِ بضاعت اش در هنگام بیانِ آن همین بوده است. مخاطب یا همان مفسر دوم معلوم نیست حتی اگر معنی متن را درست گرفته باشد، توانسته باشد آن حسّ و اندیشه ی گوینده را درست بگیرد. به عنوان مثال، وقتی که سهراب می گوید:آن سوی باغ، دست ما به میوه ی بالا نرسید.با این که درک معنی این جمله برای خواننده آسان است، به همان آسانی گفتن اش برای گوینده، امّا درک حسّ و اندیشه ای که پشت آن بوده است برای مخاطب به همان اندازه ای دشوار است که بیان درست و دقیق آن برای گوینده بوده است. مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)...
ما را در سایت مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rezanooshmand بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1402 ساعت: 11:30